نيم قرن پيش به ما ميگفتند از خودتان، از دوروبر خودتان و از مادربزرگ-پدربزرگ خودتان شروع کنيد و ما که نويسندهي جوانِ آن سالها بوديم را به دست حوادث بعدي ميسپردند. ما اگر مادربزرگ-پدربزرگ داشتيم، چند مدتي به ايشان خيره ميمانديم بلکه ايده از کلمات يا از خاطرات ايشان نمايان بشود. من کلاً فقط يک پدربزرگ داشتم که معمولاً در دسترس نبود. بنابراين اين رهنمود مطلقاً به درد من نميخورد. دوروبر هم چيزي نبود که ايده توش باشد، ايدهاي که به من (نويسندهي جوان) انگيزهاي براي نوشتن داستان بدهد. به طرز شگفتانگيزي آن سالها دوروبر ما خالي از ايده بود. خاصه که هنوز به سن عشق و سياست نرسيده، ميخواستم داستان بنويسم و وقتي ايدهاي براي نوشتن نيست، چه انگيزهاي براي نوشتن هست؟
اما شور و شوق کتبي کردن درونيات نامعلوم، دست از سر و سرنوشت آدميزادي که ميخواهد نويسنده شود برنميدارد؛ از قطعات ادبي کوتاه و شعرگونه، نوشتن خاطرات يا کپي کردن داستاني که خوانده است، شروع ميشود.
نويسنده | اصغر عبداللهي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 160 |
نوبت چاپ | 6 |
ابعاد | 14 * 20 * 1 |
وزن | 150 |
سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است