جعبههايي با برچسبهاي اشتباه، مشکلاتي با پرستارهايي که ميآيند و ميروند، يادداشتهاي گيچکننده، عشقي ازدسترفته – اينها موانعياند سر راه نوشتهشدن يک رمان. نويسنده/راوي بينام کتاب «آخر داستان» ميکوشد خاطرات و نوشتههايش از رابطهي عاشقانهاي ازدسترفته را منظم کند و داستانش را بنويسد؛ در اين ميان، بيشتر ميخواهد صادقانه خودش را بشناسد و گذشتهاش را به تصوير بکشد. گرچه معلوم ميشود حافظه و درکِ ما از هر داستاني در گذشتهمان، غيرقابلاطمينان است- مثل توهمي دوستداشتني که وقتي تاروپودش را ميجوريم، بيشتر برايمان غيرواقعي ميشود.
راوي آخرِ داستان از رابطهاي ازدسترفته با مردي ميگويد که 13 سال از خودش جوانتر بوده و از تاريخچهي عاشقانهي اين رابطه براي نوشتنِ رمان (همين رماني که داريد ميخوانيد) استفاده ميکند. هر چه بيشتر در لحظهها و دقيقههاي رابطهشان کندوکاو ميکند، مرد بيشتر هويتش را ميبازد و عميقتر در تار و پود رمانِ راوي تنيده ميشود. از قهر و آشتيها ميخوانيم و از فروپاشي رواني راوي در پسِ پايان يک عشق. احساسات جوانه ميزنند، قد ميکشند، فاسد ميشوند، از يادها ميروند. جملههايي تودرتو مثل هزارتو خواننده را درون خود ميبلعند و احساسِ زمان را از او ميگيرند؛ انگار بکن مختصات فضا-زماني که ميشناختي، ديگر هماني نيست که يک لحظهي پيش از حضور در آن اطمينان داشتي. آنچه ميخواني خاطره است يا بخشي از رمان؟ رمان است يا زندگيِ نويسنده؟ زندگي نويسنده است يا سرتاسر خيال؟
ليديا ديويس در اين اثر منحصربهفردش، روايتهايي از گذشته و حال را در هم ميتند و در شهرهاي بينام و با راوي بينامش، جهاني خلق ميکند که هيچ قهرماني ندارد، اما ميتواند شرحِ زندگي و درماندگي و اميد و عشق همهي ما باشد. ليديا ديويس، نويسنده و مترجم آمريکايي، به نوشتن داستانهايي بهشدت کوتاه معروف است. اما در رمانِ «آخر داستان»، او جملههايي به بلندي يک پاراگرفت هم مينويسد.
نويسنده | ليديا ديويس |
قطع | رقعي |
مترجم | اسدالله امرايي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 240 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 1.1 |
وزن | 285 |
سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است