بلغارستان و چك - اسلواكي، دو كشوري كه داستانهاي كوتاهي از نويسندگانشان در نخستين بخش مجموعه حاضر آمده، داراي خاستگاههاي متفاوتاند؛ يكي خطهاي يكپارچه و بالنده به گذشته خود، گاه داراي چنان قدرتي كه فرمانروايش عنوان تزار ميگيرد و صربستان جنگاور را مطيع و منقاد ميكند، و گاه دستنشانده همين هماورد شكستخورده ميشود، و ديگري، يادگار دولت درخور توجه بوهم، سرنوشتهاي مشابه مييابند: براي سدهها گرفتار بندهاي همسايههايي مقتدر و حريص ميشوند و مدتي بعد دو ايدئولوژي بسيار متضاد گرفتارشان ميكند. نويسندگانشان از اين شرايط تاثير ميپذيرند و گاه با بياني غمبار و زماني با طنز، به توصيف روحيه و واكنش مردمان ديارشان ميپردازند: زني كه براي خنك كردن مسلسلها سطل سطل از جايي دور آب ميآورد، و پيرزني كه نوه بيمادرش را با خطر نابودي روبرو ميكند تا پارتيزاني را برهاند، و دانشآموزاني كه به سبب ابراز شادي در نابودي بيگانه اشغالگر، در برابر جوخه اعدام قرار ميگيرند، و معلمي تا آن رمان نه چندان مطرح، كه با تجليل از اينان، احترام ديگر شاگردانش را جلب ميكند و سرانجام، نويسندهاي كه دو جناح مخالف هم، در يك زمان او را به حلقآويز شدن تهديد ميكنند و...