فريادهايم به صورت حبابهايي روي حوض درميآمدند. من غصهدار آن ماهيهايي بودم كه از فريادم زهرهترك ميشدند. نه من و نه برادرهايم جرئت نميكرديم آن حصار را ترك كنيم. نميدانستيم بيرون و دور از حصار و در اطراف آن، دنيا چيست و چگونه است. و من كه فرزند ارشد خانواده بودم، نميتوانستم مادران، برادران و خواهرانم را زير دست چنين درندهاي رها كنم. تعدادي از برادرانم از ديوارها گذشته و خودشان را به سرزمينهاي بيرون رسانده بودند. پدر هر بار كه به حصار برميگشت، لباس خونيني را به سوغات ميآورد و جلو ما پرت ميكرد: «آها... گرگ آنها را خورده!»
نويسنده | شيرزاد حسن |
قطع | رقعي |
مترجم | مريوان حلبچهاي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 108 |
نوبت چاپ | 9 |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 0.7 |
وزن | 110 |
سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است