سعي ميكنم لبخند بزنم، ولي حتي نگاه كردن در چشم مردم هم دشوار است. صداي پدرم را ميشنوم كه در گوشم ميگويد: «تماس چشمي، آنا.» ولي برقرار كردن تماس چشمي يعني ديدن و ديده شدن. سعي ميكنم از آن اجتناب كنم. در مقابل صحبتهاي مردم سرم به نشانه تأييد حركت ميكند، ولي قلبم در مخالفت با آنها فرياد ميزند: «نه او به جاي بهتري نرفته. جايي كه بايد باشد همينجاست. هيچ جايي بهتر از اينجا برايش نيست. در كنار ما...»
نويسنده | آنا هاجز اوگينسكي |
قطع | رقعي |
مترجم | مريم تقديسي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 140 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14 * 0.9 * 21 |
وزن | 160 |
سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است