وقتي آن شب آن يكي سرباز فرار كرد، من نشستم بالاي آن پشته و به گريهزاريهاي آن يكي گوش دادم. هر چند دقيقه يك تكه سنگ ميانداختم كنارش و ميشنيدم يكي از مارها باز نيشش ميزد. نزديكيهاي نيمهشب بود كه سرش پس افتاد و شنيدم كمي با مادرش حرف زد. چيزهايي به او گفت كه تا به حال به او نگفته بود، اما آخرش همهچيز ساكت شد و من فهميدم او هم تسليم چنگال مرگ شده است. روز بعد آن يكي كه در رفته بود با چند نفر با يك كاميون اتاقدار بزرگ برگشت و قبل از اين كه وارد چاله شوند و جسد سرباز مرده را بيرون بياورند، بيش از چهل خشاب تير گوزنكش جاي جاي چاله خالي كردند.
| نويسنده | دونالدري پولاك |
| قطع | رقعي |
| مترجم | معصومه عسكري |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 224 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 14.5 * 1.2 * 21.5 |
| وزن | 212 |
| سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است