آخر قصه منتظر بود تا قصه به او برسد، اما قصه خيلي دراز بود. آنقدر دراز بود كه آخر قصه حوصلهاش سر رفت و دو سه تا، نه، چهار پنج تا خميازه كشيد و خوابيد. بعد توي خواب بلند شد و راه رفت. افتاد تو چاه. داشت غرق ميشد كه قورباغه به دادش رسيد و او را از چاه در آورد. آخر قصه يك عالمه آب خورده بود. قورباغه او را روي زمين خواباند و آنقدر شكمش را فشار داد تا تمام آبها بيرون آمدند. بعد دو تايي راه افتادند و رفتند پيش قصه.
نويسنده | محمدرضا شمس |
قطع | پالتويي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 168 |
نوبت چاپ | 4 |
ابعاد | 14.2 * 1.3 * 18 |
وزن | 193 |
سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است