بايد بگويد و بنويسم. از روزهايي كه گذشت، از سرگردانيام و عشقم كه نميدانم از روز شكار شروع شده بود يا از همان روزي كه اسم گلاندام را از زبان دايهها شنيدم و داستانهايي كه از زيبايي و عشاقش ميگفتند، ميخنديدم.
ميگفتند در كشور چين است. دختري به اسم گل اندام، فرزند قيصور پادشاه. دختري كه زيبايياش به حدي است كه اگر يك لحظه خود را از پنچرهي قصرش نشان دهد، هزاران عاشق برايش جان ميدهند. ميگفتند در روز نوروز پنجره را باز ميكند و خود را به مردم نشان ميدهد و هركس او را ميبيند واله و شيدايش ميشود و ديگر اطراف قصر را ترك نميكند.
نويسنده | ياسمن شكرگزار |
قطع | پالتويي |
نوع جلد | گالينگور |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 144 |
نوبت چاپ | 2 |
ابعاد | 13 * 1.5 * 19.3 |
وزن | 229 |
سال چاپ | 1394 |
هنوز نظري ثبت نشده است