من فقط ميدانم كه بريدن باعث ميشد احساس امنيت كنم. عايق بود. افكار و كلمات، جايي ثبت ميشدند كه بتوانم ببينمشان و ردشان را بزنم. خلاصه ديوانهوارش اينكه حقيقت، گزنده، روي پوستم بود. اگر بگويي ميخواهم بروم دكتر، دلم ميخواهد روي بازويم بنويسم نگراني. بگويي عاشق شدهاي، طرح تراژيك را روي سينهام ميكشم. لزوما نميخواستم درمان شوم. اما بابت نوشتن، قاچ كردن لاي انگشتهاي پايم (بد، گريه) مثل معتادي كه دنبال يك رگ ديگر روي تنش بگردد، حس بدي داشتم. ناپديد اين كار را برايم كرد. گردنم را بهترين نقطه نگه داشته بودم براي آخرين برش درست و حسابي. بعدش ديگر بيخيال شدم.
نويسنده | گيليان فلين |
قطع | رقعي |
مترجم | مهدي فياضيكيا |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 352 |
نوبت چاپ | 3 |
ابعاد | 12.5 * 2 * 19 |
وزن | 268 |
سال چاپ | 1398 |
هنوز نظري ثبت نشده است