آن شب، يك جمعه، طبق عادت و قانون، غذاي چيني به دست جلوي تلويزيون جمع شديم. سيلها را ديديم و زمينلرزهها و رانشها و فوران آتشفشانها، جمع جمعههاي ما هيچوقت تا اين حد مشتاقانه به وظيفهاش دل نداده بود، هاينريش اخم نكرده بود، حوصله من سر نرفته بود. استفي كه با دعواي يك زن و شوهر در سريالي آبكي گريهاش درميآمد حالا با تمام وجود جذب تصاوير مستند فاجعه و مرگ شده بود. بابت خواست كانال را عوض كند و بگذارد روي شبكهاي كه سريالي كمدي نشان ميداد راجع به گروهي جوان با نژادهاي گوناگون كه ميخواستند ماهواره ارتباطي خودشان را بسازند. از حجم اعتراض ما وحشت كرد. ما در باقي لحظات ساكت بوديم و خانههايي را نگاه ميكرديم كه اقيانوس ميبلعيدشان و روستاهايي كه زير هجوم مواد مذاب خرد ميشدند و ميسوختند. هر فاجعه باعث ميشد بيشتر بخواهيم، چيزي بزرگتر، باشكوهتر، فراگيرتر.
نويسنده | دان دليلو |
قطع | رقعي |
مترجم | پيمان خاكسار |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 344 |
نوبت چاپ | 7 |
ابعاد | 14 * 7 * 21 |
وزن | 395 |
سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است