وقتي بخواهيم چيزي بنا كنيم بايد چيزي را ويران كرد و دوباره از نو ساخت. نميخواستم شعر گذشته را تعمير كنم. كاري كه خيلي از شاعران نو كردند. ميخواستم حرف خودم را بزنم. شعر تازهاي خلق كنم، و اين كار را كردم.
گذشته و سنت كار خودشان را كردهاند و رفتهاند و من كار خودم را بايد بكنم. چون من هم ميروم. من فكر ميكنم در مورد قافيه و رديف اين ويراني بايد انجام ميشد و اين كاري كه من كردم نتيجهاش مهم است و آنچه به وجود آمد. دوست داشتم با قدرت چيزي را بسازم كه قبلا نبوده و اين ساختمان را بالا بردم.
اگر چيزي شكل گرفت خودش راه خود را پيدا ميكند و طي ميكند و ميرود، مهم مداومت و استواريست. اگر شعر يا كاري را شروع كردي بايد تا انتها بروي... من در شعر به كسي رشوه ندادهام. هيچكس مرا جدي نگرفت. نه همدورهايهايم، نه همسن و سالانم. من يك كاري را شروع كردهام و از اول هم جسارت داشتم و از موضعام پايين نيامدم و تا آخر ادامه دادم. اگر به حرف منتقدان گوش ميدادم و ميخواستم آنها را راضي كنم بايد خفه ميشدم، يا شعر نيمايي ميگفتم. در آن سالها كنار گذاشتن وزن را فروغ فرخزاد هم نميتوانست تصور كند و بپذيرد. ولي من روي حرف خودم و شعرم ايستادم.
نويسنده | احمدرضا احمدي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 120 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 16.5 * 20 * 0.8 |
وزن | 233 |
سال چاپ | 1394 |
هنوز نظري ثبت نشده است