2 قهرمان داستان، آكسل و بئاتريس، زوج كهنسالي هستند كه براي يافتن پسر گمشدهشان راهي سفر ميشوند. اين سفر در انگلستان باستان رخ ميدهد، زماني كه ساكسون و بريتونها پس از جنگي خانمان سوز در صلحي شكننده روزگار ميگذرانند، صلحي كه بر اثر فراموشي همهگير ايجاد شده. فراموشي به شكل مه در كل سرزمين پخش شده، مهي كه نتيجه نفس كوئريگ اژدهاست، و خاطره جنگ، عشق و نفرت، و خونخواهي را از ياد مردم برده. آكسل و بئاتريس در طول سفر با آدمهاي جديدي رو به رو ميشوند: 1 جنگجوي جوان ساكسون كه به دنبال عدالت است، پسري كه زخمي اسرار آميز بر بدن دارد و دنبال مادرش ميگردد، سرگوين (تنها بازمانده شواليههاي آرتور افسانهاي) كه سالهاست ماموريت دارد اژدها را بكشد و ...
غول مدفون همان رازي است كه آرام آرام گشوده و به نتيجهاي نا منتظره خطم ميشود. در آخر، هيبت غول بهكل، جلوي چشمانمان قرار ميگيرد، عظمتش را درك ميكنيم، و ميفهميم اصلا براي چه در ابتدا دفن شده. شيوه بازگويي اين راز هنر ايشيگورو در خلق جهاني شناور است. و در نهايت خواننده با پرسش اصلي رو به رو ميشود. آيا بايد گذشته را فراموش كرد تا به آرامش رسيد؟ در رمان ايشيگورو نيز مانند خود زندگي عشق بر همه چيز چيره ميشود، الا مرگ.
| نويسنده | كازوئو ايشيگورو |
| قطع | رقعي |
| مترجم | فرمهر اميردوست |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 272 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 14.5 * 1 * 21.5 |
| وزن | 350 |
| سال چاپ | 1394 |
هنوز نظري ثبت نشده است