ميتوانستم تمام ساختمانهاي اين شهر را ببلعم، ميتوانستم همهچيز را ببلعم، آسمان را، جنازه شبح را، دروغ را، حقيقت را، دريا را. گرسنه چيزي بودم که نامي نداشت.| پرلا در بوئنوسآيرس و در خانوادهاي مرفه بزرگ شده؛ مادرش زني متشخص و بيعاطفه است و پدرش افسر نيروي دريايي. آرژانتين هنوز از زخمهاي ديکتاتوري نظامي سرنگونشدهاش رنج ميبرد، بنابراين پرلا از کودکي ياد گرفته درباره شغل پدرش حرفي نزند. او ميداند که والدينش در سمت نادرست تاريخ ايستادهاند، اما عشق پرلا به پدرش بيقيد و شرط است. با اين حال، ورود مهماني ناخوانده، او را مجبور ميکند با حقيقتي روبهرو شود که سالها از آن گريخته است و درباه هويت و آيندهاش تصميمي دردناک اما ضروري بگيرد. اين درام انساني تکاندهنده بر اساس واقعيت تلخِ سيهزار شهروند ناپديدشده آرژانتيني و پانصد نوزادي نوشته شده که در زندانهاي مخفي به دنيا آمدند، از مادرانشان جدا شدند و به خانوادههاي ديگر سپرده شدند. در سالهاي پس از آن دوران تاريک، برخي از اين کودکان هويت واقعي خود را پيدا کردهاند... و اين جستوجو هنوز ادامه دارد. از متن کتاب «از آن پس خيالاتي آشفته خواب را از چشمانم برده بود. اما هر روز صبح از خواب بلند ميشدم و دستي به سر و رويم ميکشيدم، و ميشدم همان زن جوان و شاداب و با اعتمادبهنفس. همان دختر خوب و دانشجوي نمونهاي که تازه سال آخر دانشگاهش را شروع کرده. نرم قدم برميداشتم و اگر چيزي از درون آزارم ميداد و بههم ميريختم، ميکوشيدم در طول روز دور نگهش دارم و نگذارم کسي بو ببرد.»
| نويسنده | كارولينا د روبرتيس |
| قطع | رقعي |
| مترجم | قاسم مومني |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 272 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 14.5 * 21.51 * 1.2 |
| وزن | 320 |
| سال چاپ | 1404 |
هنوز نظري ثبت نشده است