رمان «شعله‌ورم کن» سومين جلد از مجموعه‌ي تحسين‌شده‌ي «خردم کن» به قلم طاهره مافي است؛ داستاني که نبردي سرنوشت‌ساز ميان آزادي و سلطه را در بستري از عشق، قدرت، و رهايي روايت مي‌کند. در اين بخش از ماجرا، جوليت فرارس ديگر آن دختر آسيب‌پذير و منزوي گذشته نيست. اکنون او در مسير دگرگوني‌اي عميق قرار دارد و خود را آماده مي‌کند تا نه‌فقط قدرتش را در آغوش بکشد، بلکه آن را به ابزاري براي تغيير جهان بدل کند. پس از اتفاقات پرتنش جلد دوم، جايي که جوليت با گلوله‌اي از پا درمي‌آيد، داستان با بازگشت او آغاز مي‌شود-زنده، قوي‌تر از هميشه، و در کنار گروهي شورشي که مصمم‌اند رژيم خودکامه‌ي «احيا» را براندازند. جوليت اکنون نه‌تنها زنده مانده، بلکه آماده است تا نقش رهبري را بپذيرد و جنگي تمام‌عيار عليه وارنر، پدرش، و تمامي ساختارهاي سرکوب‌گر آغاز کند. او ديگر از نيروي مرگبارش نمي‌هراسد؛ برعکس، براي نخستين بار قدرتش را مي‌پذيرد و آن را بخشي جدايي‌ناپذير از هويت خود مي‌داند. اين پذيرش، نه‌فقط نقطه‌ي عطفي در مسير شخصي او، بلکه کليد پيروزي در مبارزه‌اي بزرگ‌تر است-مبارزه‌اي براي آزادسازي مردمي که سال‌ها در ترس و سکوت زيسته‌اند. در کنار تحولات سياسي، داستان جوليت با پيچيدگي‌هاي عاطفي نيز گره خورده است. رابطه‌ي او با آدام، که زماني پناهگاهش بود، به سردي و فاصله مي‌گرايد؛ زيرا جوليت ديگر آن دختر سابق نيست و آدام نمي‌تواند با اين نسخه‌ي جديد از او کنار بيايد. در نقطه‌ي مقابل، وارنر-مردي که زماني دشمنش تلقي مي‌شد-اکنون با چهره‌اي تازه ظاهر مي‌شود: انساني شکننده، هوشمند و شگفت‌انگيز که درک عميقي از جوليت دارد. پيوند ميان آن‌ها عميق‌تر و پيچيده‌تر مي‌شود، تا جايي که مي‌توان گفت، قلب داستان در امتداد اين رابطه مي‌تپد. طاهره مافي با نثري شاعرانه، احساسي و گاه تکه‌تکه، ذهن درهم‌شکسته اما رو به بلوغ جوليت را به تصوير مي‌کشد. سبک نگارش او خواننده را مستقيم به اعماق روح شخصيت اصلي مي‌برد و تجربه‌اي صميمي و انساني خلق مي‌کند.