| حالا وقتي به گذشته برميگردم، هرچند که هيچ بعيد نيست همين الآن هم اشتباه کنم، ميبينم که ترس و ناراحتيام در آن لحظه بيشتر به اين خاطر بود که فهميدم من و مادرم آدمهايي مستقل و جدا از هميم، که هرکدام خوابها و کابوسهاي خودمان را داريم. فهميده بودم که در جهان تنهاي تنهايم، مثل هر آدم ديگري.
| در مرگ من، ليزا تاتل با نثري بيتکلف و درعينحال مملو از ظرافت، داستاني غريب و دلهرهآور را نقل ميکند که با خواندنش قدم به مرز ميان واقعيت و خيال ميگذاريم، به فضاي مبهمي که حائل خود و ديگري است. راوي نويسندهاي است که در پي پرده برداشتن از زندگي و مرگ مرموز مؤلفي اسکاتلندي کاوشي را آغاز ميکند و از خلال آن، در کنار آثار بهجامانده از زندگي او با کنجهاي تاريک و ابعاد پنهان وجود خودش هم رويارو ميشود. به اين ترتيب، معماي اصلي اين حکايت وهمانگيزْ هويت راوي است، هويتي آسيبپذير و تکهتکه که حدومرزهاي آن پيوسته عوض ميشود. اينجا در هزارتوي ذهن و خاطره، کشف هر حقيقت تازهاي تنها به ابهام و عدم قطعيت دامن ميزند و حس غريب و مرموزي را در ما برميانگيزد، حسي که بهمان ميگويد شايد چيزها آنطور که به نظر ميرسند نباشند.
| مرگ من بيش از آنکه درباره مرگ باشد درباره زندگي پس از فاجعه است، درباره اينکه هنر چگونه جان دوبارهاي به ما ميدهد و چطور ميراث نويسندگان در خوانندههايشان زنده ميماند.
نيويورک تايمز
| نويسنده | ليزا تاتل |
| قطع | پالتويي |
| مترجم | آرش افراسيابي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 192 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | * * |
| وزن | 200 |
| سال چاپ | 1404 |
هنوز نظري ثبت نشده است