جنگ که شد خيليها به سيلويا گفتند به ايالات متحده برگردد، اما او نميخواست آدرين و دوستان ديگرش را ترک کند يا درِ شکسپير و شرکا را ببندد. «او توانست کتابفروشي را سرپا نگه دارد تا اينکه روزي از روزهاي سال ???? افسري آلماني از راه رسيد تا نسخهاي از فينيگانز ويک را که پشت ويترين ديده بود بخرد و وقتي سيلويا از فروش آن سر باز زد تهديدش کرد که تمام اموالش را مصادره ميکند. سيلويا و دوستانش در عرض چند ساعت تمام اسباب مغازه را به طبقهي بالا بردند و روي اسم مغازه را رنگ زدند. شکسپير و شرکا ديگر وجود خارجي نداشت.»
شکسپير و شرکا هرگز بازگشايي نشد. سيلويا شش ماه را در اردوگاه گذراند. بعد از آزادي خيليها کوشيدند قانعش کنند کتابفروشي را دوباره باز کند اما او ديگر دل و دماغ اين کار را نداشت. خوشبختانه به جايش تصميم گرفت اين کتاب را بنويسد، بهترين يادوارهاي که ميشد از زندگي او بيرون کشيد.
نويسنده | سيلويا بيچ |
قطع | رقعي |
مترجم | سحر مرعشي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 300 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14 * 21.5 * 1.5 |
وزن | 355 |
سال چاپ | 1403 |
هنوز نظري ثبت نشده است