روزي مردي از قماش جامعهستيزان گستاخي که در غرب وحشي ميگشتند تا طعمهاي براي کشتن و تجاوز و سوختن بيابند پا به شهرکي در تپههاي بيآبوعلف منطقهي داکوتا ميگذارد. کارش که تمام ميشود و ردّش در دوردستها گم ميشود، از شهرک جز ويرانهاي دودخيز چيزي باقي نمانده است. شهردار خودخوانده، بلو، دو تن از جانبهدربردگان اين غارت را زير پروبال خود ميگيرد، بازماندگاني که رنجي وصفناپذير بردهاند، و با آن دو هستهاي را تشکيل ميدهد. بلو با همهي عذابوجدانش شروع ميکند به بازسازي شهرک که نام آن را هاردتايمز ميگذارد و از نوآمدگان استقبال ميکند، درحاليکه همهي فکروذکر ذهن پرخشم و بهانهجوي مالي، زني که بلو به دادش رسيده است، معطوف است به بازگشتن آن غارتگر و انتقامي که، هرچند ترسآلوده، شايد در آينده چشيدن طعم شيرينش امکانپذير باشد. به هاردتايمز خوش آمديد نخستين رمان دکتروف است، رماني که با استفاده از ژانر عاميانهي وسترن و بدل کردنش به کاوشي فلسفي در ريشههاي شرّ و خير در نهاد انسان تمثيلي از آمريکاي سدهي نوزدهم را پيش چشممان ميگذارد.
نويسنده | ادگار لارنس دكتروف |
قطع | رقعي |
مترجم | رمضانعلي روحاللهي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 216 |
نوبت چاپ | 2 |
ابعاد | 14 * 21 * 1.4 |
وزن | 200 |
سال چاپ | 1402 |
هنوز نظري ثبت نشده است