همه از خيانت در شکوهاند؛ علفهاي تشنه زرد، از باران بيرحمي که هر روز بينصيبشان ميگذارد. همانوقت، خورشيد خندان توي آسمان بيخيال رو ميگرداند سمت پاهاي برنزه شناگران و آب را براي شناگران ناسپاس گرم ميکند. گاهي به همه آن موجودات بدبختي فکر ميکنم که ميشناسم، به نظرم ميرسد که در محاصره امثال خودشان روز را شب ميکنند. پنجرهها از پردههايشان بيزارند، نور از سايه بههمبافته خويش، در از قفل خودش و تابوت از توده نفرتانگيز و خفقانآور خاک رويش. اما مگر چه کاري ازشان ساخته است؟ علف با بياعتنايي شانه بالا مياندازد، پنجرهها رو ترش ميکنند، تلالو نور نيشدار ميشود، در بادي به غبغب مياندازد و براي باز شدن محتاج شانهاي است تا هلش بدهد، تابوت به خواب زمستاني فرو ميرود، خوابي بلند و نهچندان خوشايند.
ارمغان «شبهاي بيخوابي» موهبتي است بديع که همان رمان بيپيرنگ است، چراکه بيشتر شبيه قطعهاي موسيقي است تا رمان سنتي، با آن ساختار بلند و شکل بيان کند و تدريجياش در پرداخت مضامين و زندگي آدمها. ميتوانيد کتاب را از هر بخشي باز کنيد و بخوانيد... ميتوانيد رمان را ساعت سه صبح زمين بگذاريد و به رختخواب برويد و يک هفت? بعد برش داريد و از جاي ديگري شروع به خواندن کنيد و همچنان بيان و شيو? توصيف و قدرت شگفتانگيز زبانورزياش مجذوبتان کند. (لارن گراف)
نويسنده | اليزابت هاردويك |
قطع | پالتويي |
مترجم | فرزانه دوستي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 232 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 11 * 18 * 1.2 |
وزن | 220 |
سال چاپ | 1402 |
هنوز نظري ثبت نشده است