آن موقع شصتوپنج سال داشت و سالهاي سال بود مدام سرفه پشتِ سرفه ميکرد. کسي به سيگار کشيدنش گير نميداد. خبر سرطانش احدي را شوکه نکرد. او، در اين چهل سالِ زندگي با اعمال شاقه، آرامآرام و بيوقفه تباه شده بود. داستان زندگيِ مادرم اصلاً يکجورهايي همين داستانِ تباهيِ مادامالعمرش است. و داستانِ زندگيِ من هم به تار و پود همين داستان، يعني داستان تباهيِ او، گره خورده است. اين داستانيست که نقشي محوري در فهم من از خودم و ديگر آدمهاي دنيا دارد. همين داستان، يا لااقل، نقش من در اين داستان است که نميگذارد هرگز مادرم را از دست بدهم.
| نويسنده | دانلد انتريم | 
| قطع | رقعي | 
| مترجم | عماد مرتضوي | 
| نوع جلد | شوميز | 
| زبان | فارسي | 
| تعداد صفحات | 192 | 
| نوبت چاپ | 1 | 
| ابعاد | * * | 
| سال چاپ | 1402 | 
هنوز نظري ثبت نشده است