کتابي که زمانش فرا رسيده
بياييد با درس تاريخيِ کوتاهي شروع کنيم:
در گذشته، همه چيز بدتر بود.
براي تقريباً 99% از تاريخ، 99% بشريت فقير، گرسنه، کثيف، هراسان، کودن، بيمار و زشت بود. تا همين اواخر در قرن هفدهم، بلز پاسکال (1662-1623)، فيلسوف فرانسوي، زندگي را مغاکي عظيم از اشک خواند. نوشت: «بشريت بزرگ است، چون ميداند مفلوک است.» تامس هابز (1679-1588)، همکار فيلسوفش در بريتانيا، موافق بود که زندگي بشري اصولاً «نامطبوع، خشن و کوتاه» است.
اما همه اينها در دويست سال اخير تغيير کرده است. فقط در کسر کوچکي از مدت حضور گونه ما بر اين سياره، ناگهان ميلياردها نفر از ما ثروتمند، داراي تغذيه مناسب، تميز، ايمن، باهوش، سالم و گاهي حتي زيبا شدهايم. با اينکه در سال 1820، 94% از جمعيت جهان هنوز در فقر مفرط زندگي ميکردند، به سال 1981 که رسيديم اين درصد به 44 کاسته شده بود و اکنون، پس از گذشت فقط چند دهه، زير 10 است. اما چگونه؟ و آينده چگونه است؟
پس از اينکه روزمان را صرف کارهايي ميکنيم که معمولاً خوشايندمان نيست، چيزهايي را ميخريم که لازمشان نداريم. روتخر برخمان به يادمان ميآورد که لازم نيست اينگونه باشد. برخمان ايدههاي آرمانشهري متعددي پيش ميکشد و ثابت ميکند که آنها امروزه نيز عملياند.
آرمانشهر واقعبينها از نادر کتابهايي است که بهواقع متحيرمان ميکند و تصورمان از آينده را زير و زبر ميکند. برخمان در اين کتاب ما را به سفري در تاريخ ميبرد، سفري رها از مرزبنديهاي سنّتي چپ و راست. او مدافع عقايدي است که زمانشان فرا رسيده است.
نويسنده | روتخر برخمان |
قطع | رقعي |
مترجم | مزدا موحد |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 2272 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 13 * 19.5 * 1.5 |
وزن | 215 |
سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است