کلير ماچت اصلاً انتظار نداشت اولين شب تعطيلاتش را روي برگ درخت و گلولاي وسط جنگل بخوابد. قرار بود بعد از يک دوره فشار کاري و خستگي روزان? سروکله زدن با بچهها کمي استراحت کنند و خوش بگذرانند. شايد هم اين سفر فرصتي براي بهبود زندگي مشترکش باشد که مدتي است از دست رفته. يک هفته پيادهروي در دل طبيعت با حمام آب داغ بههمراه دو زوج ديگر از دوستانش، چيزي شبيه بهشت بود. اما ماشين وَن کلير در جادهاي متروکه خراب شد. تلفنها آنتن نداشت. اين گروه سفري چارهاي نداشتند جز اينکه مسير باقيمانده تا هتل را پياده بروند. اما آنطور که فکر ميکردند کار راحتي نبود. چند ساعت بعد نااميد در دل جنگل گم شدند.
هرچه بيشتر در اعماق جنگل راه رفتند اعضاي گروه را يکي پس از ديگري از دست دادند. آيا يک حيوان وحشي آنها را شکار ميکند؟ آيا کسي ميان آنها قاتل است؟
با گذشت زمان، کمکم همهچيز روشن ميشود. تنها يکي از زوجها زنده به خانه برميگردد.
نويسنده | فريدا مكفادن |
قطع | رقعي |
مترجم | فرانك سالاري |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 232 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 21 * 1.3 |
وزن | 230 |
سال چاپ | 1399 |
هنوز نظري ثبت نشده است