روزي از روزها، عقيل مشغول درست كردن يكي از وسايل خود بود. ناگهان چشمش به قاصدكي افتاد كه كنار پايش روي زمين افتاده بود. با خوشحالي آن را برداشت و در ميان دستهاي كوچكش گرفت و نوازش كرد. عقيل قاصدكها را خيلي دوست داشت! بعد از مدتي خيلي آرام قاصدك را فوت كرد و به هوا فرستاد. خودش هم بهدنبال آن رفت...
| نويسنده |
|
| قطع | رحلي |
| نوع جلد | گالينگور |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 64 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 22 * 26.5 * 1 |
| وزن | 417 |
| سال چاپ | 1398 |
هنوز نظري ثبت نشده است