«مامي!»
اين صداي ماريسا بود، اما خفه، از دور.
ماريسا آن طرف شيشه كلفتي گير افتاده بود، لئا
فريادهاي نوميد او را به زحمت ميشنيد. ماريسا با
مشتهايش به شيشه ميكوبيد و صورت خيسش را
به آن ميماليد. اما شيشه كلفتتر از آن بود كه
بشكند. «مامي! كمكم كن، مامي...» و لئا
نميتوانست تكان بخورد تا به كمك بچهاش برود، لئا
فلج شده بود. چيزي پاهايش را گير انداخته بود، ريگ
روان، طنابهايي درهم. اگر ميتوانست خود را آزاد...
آوريل يك دفعه از خواب بيدارش كرد. كساني آمده
بودند او را ببينند، گفتند دوستان ماريسا هستند.
نويسنده | جويس كرول اوتس |
قطع | رقعي |
مترجم | ناهيد طباطبائي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 136 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 0.9 * 21.4 |
وزن | 135 |
سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است