تورگن تصميم گرفت سمت محلي كه صداي گلوله را شنيده بود حركت كند. اگر او با يك شكارچي روبهرو ميشد، مطمئنا از او ميخواست كه هر چه زودتر محدوده زندگي او را ترك كند؛ چون در اين ناحيه مرسوم بود كه هيچ شكارچي حق نداشت در حريم و همسايگي ديگران دست به شكار بزند و هر شكارچي، محدودهاي معين داشت؛ اما پيش از آن كه تورگن تصميم خود را عملي كند، صداي شليك گلوله ديگري شنيده شد. آخرين قوچ ستون، به محض شنيدن صداي شليك دوم وحشت كرد و يك قدم عجولانه برداشت كه در نتيجه با بره برخورد كرد. و بره از بالاي گذرگاه به پايين دره پرت شد...
نويسنده | نيكلاس كالاشينكف |
قطع | پالتويي |
مترجم | مجيد عميق |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 160 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14 * 1 * 19 |
وزن | 141 |
سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است