زماني كه توماس در آسانسور از خواب بيدار ميشود، تنها اسمش را به ياد دارد. غريبهها دورهاش كردهاند. پسراني كه آنها هم حافظهشان پاك شده است. از آشناييات خوشوقتم، شانك. به بيشه خوش اومدي. آن سوي ديوارهاي سنگي سر به فلك كشيدهاي كه بيشه را احاطه كردهاند، هزارتويي بيانتها و مدام در حال تغيير وجود دارد. هزارتو تنها راه خروج است؛ و هيچكس زنده از آن بيرون نرفته است. همهچيز تغيير خواهد كرد. سپس دختري از راه ميرسد. اولين دختر؛ و پيغامي كه با خود ميآورد، وحشتآور است. به ياد بياور. زنده بمان. فرار كن.
نويسنده | جيمز دشنر |
قطع | رقعي |
مترجم | بهنام حاجيزاده |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 440 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 2.4 * 20.9 |
وزن | 377 |
سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است