همه ميدانيم در اين جهان هيچ خير راستيني وجود ندارد، ميدانيم هر آنچه در اين جهان خير به نظر ميرسد فاني و محدود است، فرسوده ميشود و فرسايش آن حقيقتي به نام ضرورت را با وضوحِ تمام افشا ميکند. احتمالاً هر انساني در لحظاتي درخشان از زندگياش قاطعانه نزد خود اعتراف کرده است که در اين جهان هيچ خير غايي وجود ندارد. ولي انسان به محض مواجهه با اين حقيقت با انواع دروغها بر آن سرپوش مينهد. بسياري حتي از اقرار به اين کار لذت ميبرند و در اندوه خود نوعي شادي بيمارگون ميجويند، بيآنکه لحظهاي جرئت رويارويي با حقيقت را داشته باشند. اينان احساس ميکنند مواجههي مستقيم با اين حقيقت ــ ولو براي لحظاتي کوتاه ــ خطري مهلک در بر دارد و درست فکر ميکنند. ضربت اين آگاهي از شمشير نيز بُرندهتر است و مرگي هولناکتر از مرگ جسم را به انسان تحميل ميکند. طولي نميکشد که اين آگاهي همهي اجزاي نفْس را در ما ميکُشد. براي تحمل اين درد بايد حقيقت را بيش از زندگي دوست داشت. چنين کساني، به تعبير افلاطون، با همهي وجود از فانيات زمانمند رويگردان ميشوند.
| نويسنده | سيمون وي |
| قطع | رقعي |
| مترجم | بهزاد حسينزاده |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 226 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 14.5 * 21.5 * 0.8 |
| وزن | 300 |
| سال چاپ | 1403 |
هنوز نظري ثبت نشده است