در اين کتاب، يانگ به بسياري از پرسشهاي پيچيدهاي ميپردازد که حاصل امتزاج شرح حال نيچه با آثار اوست: چرا پسر کشيشي پروتستان به جايي رسيد که خود را «دجّال» بخواند؟ چرا اين پروسي سرسخت از پروس زمان بيسمارک بيزار شد؟ و چرا اين دشمن فمينيسم معاشرت با زنان فمينيست را ترجيح ميداد؟ يانگ تفکّر نيچه را در بافتار روزگار خودش ــ ظهور ميليتاريسم پروسي، يهودستيزي، علم دارويني، جنبشهاي «جوانان» و نهضتهاي رهاييبخش، و نيز نظريهي «مرگ خدا» ــ ميگذارد و بر تأثير قطعي افلاطون و ريشارد واگنر در تلاش نيچه براي اصلاح فرهنگ غربي تأکيد ميکند. از تأثير ويرانگري که عشق نافرجام نيچه به لو سالومه بر شخصيت او داشت نيز سخن ميگويد و ميکوشد تا بفهمد چرا نيچه در چهلوچهار سالگي ديوانه شد.
مواجههي تصادفي نيچه با کتاب اينک مشهور شوپنهاور، يعني جهان همچون اراده و تصوّر، آغاز راهي بود که او را به سوي انديشهاي تازه دربارهي معناي زندگي و مسئلهي رستگاري انسان رهنمون شد. آشنايي و مصاحبت نسبتاً طولاني وي با ريشارد واگنر نيز حادثهي مهم ديگري بود که در شکلگيري فلسفهي دوران جواني او مؤثر افتاد، هرچند نيچه در دوران پختگي انديشه و فلسفهاش از اين هر دو مراد و مربّي خود، يعني شوپنهاور و واگنر، درگذشت و به انتقاد از انديشههاي آنها پرداخت. آشنايي او با سنّت شرقشناسي آلمان، که در قرن نوزدهم پيوند استواري با رشتهي تخصّصي نيچه، يعني فيلولوژي، داشت او را با جهانهاي فکري اديان و ادبيات شرق آشنا کرد. انتقادهاي روزافزون وي از مسيحيت و تباهيهايي که به زعم خود در آن ميديد، موجب شد که آرمانهاي خود را در اديان شرقي بجويد. از سر تصادف نبود که مشهورترين کتاب خود را به نام پيامبري ايراني نوشت و نام آن را چنين گفت زرتشت نهاد. زرتشتي که ما در آن کتاب ميبينيم، بسي بيش از آن که با روايتهاي خود زرتشتيان همخواني داشته باشد، در واقع تصويري است از خود نيچه که از غار تيرهگون مسيحيت به در آمده و به منتقد سرسخت آن بدل شده بود.
نويسنده | جوليان يانگ |
قطع | وزيري |
مترجم | محمد دهقاني |
نوع جلد | گالينگور |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 832 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 17 * 24.5 * 5 |
وزن | 1500 |
سال چاپ | 1402 |
هنوز نظري ثبت نشده است