وستا در يکي از پيادهرويهاي روزانه همراه سگش در جنگلي نزديک خانه يادداشتي روي زمين پيدا ميکند... اسمش ماگدا بود. هيچکس هيچوقت نخواهد فهميد چه کسي او را کشته. من نبودم. اين جنازهاش است.
وستا در بهترين روزهايش هم ضعيف است، تنها هم هست. بعد از مرگ شوهرش به لوانت آمده و تازهوارد است. حدس و گمانهايش دربارهي يادداشت بهسرعت به وسواسي تماموکمال تبديل ميشود: ماگدا که بود و چطور سرنوشتش به اينجا ختم شد؟
نويسنده | آتوسا مشفق |
قطع | رقعي |
مترجم | فروغ منصورقناعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 200 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | * * |
سال چاپ | 1402 |
هنوز نظري ثبت نشده است