راوي:
كنون رزم سهراب و رستم شنو.
دگرها شنيدستي ايت هم شنو.
يكي داستان است پر آب چشم .
دل سنگ از رستم آيد به خشم.
اگر تندبادي برآيد ز گنگ.
به خاك افگند نارسيده ترنگ.
ستمگاره خوانيمش ار دادگر.
هنرمند گوييمش ور بيهنر.
اگر مرگ داد است بيداد چيست.
ز داد اين همه بانگ و فرياد چيست.
بدين پرده اندر تو را راه نيست
بدين راز جان تو آگاه نيست
دم مرگ چون آتيش هولناك.
ندارد ز برنا و فرتوت باك.
جوان را چه بايد به گيتي طرب.
كه ني مرگ را هست پيري سبب.
پرستش همان پيشه كن با نياز.
همه كار روز پسين را بساز.
ز گفتار دهقان يكي داستان.
بپيوندم از گفته باستان.
ز موبد بدين گونه برداشت ياد.
كه رستم برآراست از بامداد.
| نويسنده | فردوسي |
| قطع | رقعي |
| مترجم | ابوالحسن تهامي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 80 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 14.5 * 2 * 21 |
| وزن | 349 |
| سال چاپ | 1395 |
هنوز نظري ثبت نشده است