نيكيتا نزديك صبح بيدار شد. سرما، كه دوباره نيزهاش را در پشتش فرو ميبرد بيدارش كرد. به خواب ديده بود كه از آسياب ميآيد و گاري آرد اربابش را ميآورد و ضمن عبور از نهر چرخ گاري از پل لغزيده و در آب مانده بود. به خواب ديد كه به زير گاري خزيده و آن را بر گرده گرفته بود تا بلندش كند اما عجيب آن بود كه گاري نميخواست حركت كند و به پشت او چسبيده بود و او نه ميتوانست آن را بلند كند و نه از زير آن بيرون آيد و بار سنگين گاري كمرش را خورد ميكرد.
| نويسنده | لئو تولستوي |
| قطع | رقعي |
| نوع جلد | شوميز |
| مترجم | سروش حبيبي |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 88 |
| نوبت چاپ | 9 |
| ابعاد | 14 * 0.5 * 21.5 |
| وزن | 100 |
| سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است