شخصيتهاي من نبايد اينچنين صحبت کنند. بلندپروازانه است که بخواهي به قلب انسانهايي راه يابي که دو هزار سال پيش زندگي ميکردند و هيچچيزِ تمدنشان شبيه تمدن ما نبود. حقيقت را يک لحظه، چون جرقهاي، ميبينم اما در جانم نفوذ نميکند. … خميازه ميکشم، منتظر ميمانم، در خلأ رؤيا ميبافم و آزرده ميشوم. لحظههاي غمگين زندگيام را اينچنين گذراندهام، لحظههايي که هيچ بادي در قايقم نميوزيد. جان آدمي در اين لحظههاست که به آرامش ميرسد! ولي خب ديرزمانيست که در به همين پاشنه ميچرخد! مهم نيست، بايد در برابر شوربختي صبور بود، روزهاي خوب را يادآور شد و همچنان به آنها اميدوار بود.
نويسنده | گوستاو فلوبر |
قطع | رقعي |
مترجم | ساناز ساعي ديباور |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 212 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 0.8 |
وزن | 250 |
سال چاپ | 1403 |
هنوز نظري ثبت نشده است