«مردي که زنش را با کلاه اشتباه گرفت به اندازه‌ي جذاب‌ترين کتاب‌هاي داستاني براي خوانندگان محبوب است. مـوضوع اين کتابِ غريب اين است که وقتي بخش‌هايي از مغز ما، که اصلاً خبر نداريم وجود دارند، عيب و ايراد پيدا کنند، چه بلايي سرمان مي‌آيد. دکتر سَکس قواي اعجاب‌بر‌انگيز ذهنمان را نشانمان مي‌دهد و اينکه تا چه اندازه مهم است که اين قوا با ظرافت تمام در تعادل باشند.» ساندي تايمز «اين کتاب براي چه کساني نوشته شده؟ براي چه کساني نوشته نشده؟ اين کتاب براي تمام آن کساني نوشته شده که هر از چند گاهي درد جستجوي هويت را چشيده‌اند و حس کرده‌اند که چقدر ساده مي‌شود اين هويت را در لحظاتي خاص از دست داد.» تايمز «اين کتاب، در بهترين تعريف، کتابي جدي است، کتابي واقعاً فوق‌العاده، و البته منظورم اين نيست که عالي است (که حتماً هست)، بلکه منظورم اين است که اين کتاب پر از شگفتي است و خواننده را شگفت‌زده مي‌کند و باعث مي‌شود اين مردمِ محزون را درک کنيم، با آن‌ها هم‌دردي کنيم، و مهم‌تر از همه محترمشان بداريم. سَکس همواره در حال آموختن از بيمارانش، شگفت‌زده‌شدن از آن‌ها، و گسترش درک خودش و ماست.» روزنامه‌ي پانچ