فرخ از رويايي به رويايي ميرفت. از خوابي به خوابي، از كابوسي به كابوسي، از بيداري به بيداري. در جهاني كه خودش بود، جهان ناپديد ميشد و اگر جهاني ميماند، ديگر خودش را نداشت. ريحان را در آگاهي كوتاهبين خواب و بيداري يادش ميآمد: همان حلقه كوچكي كه زنجيره خواب و بيداري را به هم ميرساند ـ حلقهاي با زمردي جاندار. آنجا ريحان را ميديد ـ نه تنها اويي كه در آن خواب كنار درياچه بود ـ كه تمام چيزي را ميديد كه ريحان بود ـ از كودكي تا مرگ. بزرگ شدن و پير شدن. اولينها و آخرينهاش. خندههاش. آبگير كبكها. خوابهاش: خواب نرگس و دو بچهاش. شوهري كه با آغوش خالي ميخفت. پدر كه يك روز رفته و مرده بود. تمام ريحان را؛ در همان يك آن كه با خود بود، ريحان را بغل ميزد، از پلهاي بالا ميرفت و...
| نويسنده | سروش چيتساز |
| قطع | رقعي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 128 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 13.8 * 1 * 21 |
| وزن | 150 |
| سال چاپ | 1395 |
هنوز نظري ثبت نشده است