ديروز بود که اتاقم را جدا کردند آيا همان طوري که ناظم وعده داد من حالا به کلّي معالجه شده ام و هفته ديگر آزاد خواهم شد؟ آيا ناخوش بوده ام؟ يک سال است در تمام اين مدت هرچه التماس ميکردم کاغذ و قلم ميخواستم به من نميدادند هميشه پيش خودم گمان ميکردم هر ساعتي که قلم و کاغذ به دستم بيفتد چقدر چيزها که خواهم نوشت... ولي ديروز بدون اينکه خواسته باشم کاغذ و قلم را برايم آوردند. چيزي که آن قدر آرزو ميکردم چيزي که آن قدر انتظارش را داشتم....! اما چه فايده از ديروز تا حالا هر چه فکر ميکنم چيزي ندارم که بنويسم. مثل اين است که کسي دست مرا ميگيرد يا بازويم بي حس ميشود حالا که دقت ميکنم مابين خط هاي درهم و برهمي که روي کاغذ کشيده ام تنها چيزي که خوانده ميشود اين است سه قطره خون
نويسنده | صادق هدايت |
قطع | پالتويي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 166 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | * * |
وزن | 350 |
سال چاپ | 1403 |
هنوز نظري ثبت نشده است