پدرش به او گفته بود هرگز از رودخانه نگذرد. در مزرعهاي بزرگ شد که دو خوک دوست و محرم رازش شدند. آخرين فرزند از پنج خواهر و برادر، متوجه شد به بقيه شباهتي ندارد. چرا پدر از او خواسته قسم بخورد هيچوقت از رودخانه عبور نکند، چرا نميداند مادرش کيست، چرا خواهرش به آن طرف رفته. به ياري چند تن از دوستان روستايي خود، رازهايي را کشف ميکند. دستيابي انسان به هويتش، نقش کساني که به مثابة مادر در تقديرمان حضور يافتهاند، و يا جايگاه اساسي فرهنگ و ادبيات؛ اينها موضوعاتي هستند که نويسنده در اين اولين رمان خود به ژرفا و با حساسيت به آنها ميپردازد.
نويسنده | ژنويو داما |
قطع | رقعي |
مترجم | فاطمه ميري |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 122 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14 * 21 * 0.7 |
وزن | 130 |
سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است