سلام به آنها كه دست ميزنند. سلام به آنها كه ميدانند چرا دست ميزنند. سلام به خودم كه نميدانم چرا دست ميزنم. كه هميشه با شنيدن صداي دست ديگرها من هم دست زدهام بيآنكه بدانم براي كي و چرا دست ميزنم و يا چقدر بايد دست بزنم. گاهي به خودم ميگويم ما كه ماهي نيستيم از دريا آمده باشيم. ما عقل داريم بايد كارهامان را بر اساس خرد انجام دهيم. بايد فكر كنيم. دست زدن مثل خميازه كشيدن غيرارادي نيست. كار مهمي است و نتايج اجتماعي مهمي دارد. گاهي در سرنوشت خودمان اثر دارد. مبادا او، آن كه برايش دست ميزنيم شخص ناقلايي باشد. خداي نخواسته دزد يا ستمكار باشد. كسي كه ديگرها را كتك ميزند يا آنها را زنداني ميكند، كسي كه لايق دست زدن نيست. من بايد بدانم زيرا همواره تاريكي يك گوشه پنهان نشسته روشنايي را ميپايد.
نويسنده | محمد صالحعلا |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 400 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.3 * 1.8 * 20.9 |
وزن | 440 |
سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است