بيد كور از بيرون خيلي كوچك است، اما ريشههايي عميق دارد. رشد ظاهري آن بعد از مدتي متوقف ميشود، اما ريشهها زير زمين بزرگ ميشوند و تا ژرفايي بيانتها ادامه مييابند. انگار به جاي نور تاريكي باعث رشدشان ميشود. و سرانجام در يك شب توفاني زمين دهان باز ميكند و آن درياي تاريكي جاري ميشود. ساحل پر از چيزهايي است كه امواج با خود آوردهاند: خرچنگها، شبپره، اسفرود، آينه و چاقوي شكار و سنگي كه حركت ميكند... مرد هفتم در ساحل ايستاده و فقط تماشا ميكند. امواج ميآورند و امواج ميبرند: كودكي را به نور، ديگري را به توفانهاي خليج هانالي. دختر جشن تولد شمع را خاموش ميكند، معدن فرو ميريزد. توني تاكيتاني و مرد يخي در خاطرات كوه يخ گم ميشوند، يك عمه بينوا به جايي ميرود كه ممكن است آنجا پيدايش كند، زيرا ميمون شيناگاوا اسم آدمها را ميدزدد... شايد آنجا سال اسپاگتي باشد، شايد هم سال ظهور و سقوط كيكهاي شارپي به وقت كاپيتاليسم معاصر...
نويسنده | هاروكي موراكامي |
قطع | رقعي |
مترجم | غزاله رمضاني |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 267 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.6 * 1.5 * 21.5 |
وزن | 250 |
سال چاپ | 1396 |
هنوز نظري ثبت نشده است