وجر چند سال بعد با دختري به نام اورا ازدواج کرد و بزودي از وي داراي فرزندي موسوم به گريس گرديد. زندگي بي سر و صدا و سعادتمندانه اي داشتند و يا ظاهرا" چنين بود. تمام اطرافيانش او را مرد کاملا" خوشبختي مي دانستند تا اينکه در چهل سالگي به جرم سرقت هزار و دويست ليره از صندوق شرکت بيمه، محاکمه و محکوم به سه سال حبس با اعمال شاقه گرديد. در دادگاه ابدا" از خود دفاعي نکرد. در تمام مدت محاکمه لبخندي بر لب داشت که او را سخت احمق جلوه مي داد. وقتي که حکم محکوميتش را خواندند با چنان متانت و خونسردي گوش بدان فرا داد که تمام تماشاچيان غرق حيرت گرديدند.م دتي قبل دوران محکوميت وي به پايان رسيده و آزاد شده بود. اما من از او خبري نداشتم تا اين که آنشب خودش به سراغم آمد. صورت خوش ترکيبش اندکي لاغر و موهاي شقيقه اش خاکستري شده بود....
نويسنده | شارلوت مري ماتيسن |
قطع | رقعي |
مترجم | ميمنت دانا |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 260 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 1.2 * 21 |
وزن | 305 |
سال چاپ | 1396 |
هنوز نظري ثبت نشده است