براي آخرين بار به دستانم كه به حالت دعا رو به آسمان دراز شده بودند، نگاه كردم. بغضم را در خود خفه كردم و لبخندي زدم. ماه از مسافتهاي خيلي دور پيشم آمده و روي پوستم قرار گرفته بود و من بايد دورش ميانداختم؛ تا ابد. اگر هم ميخواستم نگهش دارم، باز هم نميتوانستم؛ چرا كه هميشه نميتوان با اين حالت؛ يعني انگشتاني باز و بدون اين كه دستت را به جايي بزني، باقي ماند. ميداني كوچولويم، دير يا زود دستهايم به جايي ميخورد و همه چيز مثل بخار از بين ميرود؛ به خاطر شوخي وقيحانه يك آدم سنگدل...
نويسنده | اوريانا فالاچي |
قطع | رقعي |
مترجم | غلامرضا امامي تبريزي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 128 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.4 * 0.6 * 21.4 |
وزن | 154 |
سال چاپ | 1396 |
هنوز نظري ثبت نشده است