همه اهل محل خبردار شده بودند: «يه ديوونه رفته روي هره پشتبوم وايستاده!»
کوچه پر از آدمهايي شده بود که براي تماشاي ديوانه آمده بودند. پليسها اول از کلانتري، بعد هم از مرکز سر رسيدند. پشت سرشان مأمورهاي آتشنشاني آمدند. مادرِ ديوانهاي که رفته بود بالاي پشتبام التماس کنان ميگفت: «پسرم، عزيزم، بيا پايين... قربونت برم... يالله قند و عسلم، بيا پايين!»
ديوانه ميگفت: «منو کدخدا کنين تا بيام پايين، اگه کدخدا نکنين خودمو از اين بالا پرت ميکنم پايين!» مأمورهاي آتشنشاني زود برزنت نجات را باز کردند تا اگر ديوانه خودش را پايين انداخت، بتوانند بگيرندش. نُه مأمور آتشنشاني از بس با برزنت نجات دور آپارتمان گشته بودند، خيس عرق شده بودند.»
نويسنده | عزيز نسين |
قطع | رقعي |
مترجم | ارسلان فصيحي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 224 |
نوبت چاپ | 3 |
ابعاد | 13 * 2 * 19 |
وزن | 98 |
سال چاپ | 1395 |
هنوز نظري ثبت نشده است