شايد وقتي خورشيد. دريا، ويلاهاي سپيد و نخلستانهاي سرسبز اينجا را ديد. تصميم گرفت در اين شهر بماند. آنچه مسلم است اين است كه او از آن دورها، از آن سوي كوهها و درياها آمده بود. به محض ديدنش ميفهميديم كه اهل اينجا نيست و سرزمينهاي بسياري را ديده است. چشماني سياه و درخشان، پوستي به رنگ مس، قدمهايي آرام، سبك و كمي كج داشت و رفتاري موقر و مطمئن كه در هيچ كودكي به سن و سال او سراغ نداشتيم. او دوست داشت سوالاتي بپرسد كه شبيه معما بود...
درست زماني كه بايد و هنگامي كه كسي انتظارش را نداشت.
نويسنده | ژان ماري گوستاو لوكلزيو |
قطع | پالتويي |
مترجم | سميه زختاره |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 80 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 12.3 * 0.5 * 16.2 |
وزن | 69 |
سال چاپ | 1393 |
هنوز نظري ثبت نشده است