در دشتي پهناور ميرفتم. تنها بودم.
يكباره به گمانم آمد پويش پر احتياط گامي پنهان در پس پشتام به گوش ميخورد.
كسي از پيام ميآمد.
برگشتم و گندهپير قوزي و ريزاندامي را ديدم كه ته درخت كهنه و چركيني كه به تن داشت، تنها صورتش پيدا بود: صورتي چروكيده، زرد، بي دندان و بيني خم برداشته. جلو رفتم، زن ايستاد.
«كيستي؟ چه ميخواهي؟ گدا هستي؟ صدقهاي چشم داري؟»
گندهپير جوابي نداد سر را پيش بردم و ديدم پوستي نازك و كدر، به رنگ شير، روي آن دو چشم پرده كشيده است، پوستي از آن جنس كه برخي پرندهها دارند و كار آن حفظ چشم از نور تند است...
| نويسنده | ايوان تورگنيف |
| قطع | رقعي |
| مترجم | محمود حدادي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 144 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 14.2 * 1 * 21.5 |
| وزن | 175 |
| سال چاپ | 1395 |
هنوز نظري ثبت نشده است