راهبه زير لب ميگفت: «ترانكوئيلا. ترانكوئيلا.» باران مثل چكش بر سقف ميكوبيد. صداي رعد و برق شبيه درام نقاره بود. در طبقه پايين، شورشيان سالن اصلي را به آتش كشيده بودند. شعلههاي آتش مثل صداي همزمان صدها كاستانت ترق و تروق ميكردند. آنهايي كه از كليسا فرار نكرده بودند با صداي بلند فرياد ميكشيدند و جيغهاي ملتمسانهشان با صداي داد و هوار افرادي كه مرتكب جنايت ميشدند برخورد ميكرد، صداهاي بلند و صداهاي آرام، زير و بم، ترق و تروق آتش، صداي شلاق باد، ضربههاي باران و رعد و برق توفنده، سمفوني خشمگيني آفريده بودند كه به اوج ميرسيد و درست وقتي كه شورشيان گور سنت پاسكوآل را گشودند و ميخواستند با استخوانهايشان بيحرمتي كنند، ناقوسهاي كليسا به صدا درآمدند و همه به سمت بالا خيره شدند.
درست از همان لحظه، فرانكي پرستو به دنيا آمد. دستهاي كوچكش گره خورده بودند. و او تكهاي از من را گرفت.
| نويسنده | ميچ آلبوم |
| قطع | رقعي |
| مترجم | سحر توكلي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 448 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 14.5 * 2 * 21.4 |
| وزن | 505 |
| سال چاپ | 1395 |
هنوز نظري ثبت نشده است