آسمان خالي از ابر ميشود و ميتوانم ستارههاي كوچولو را ببينم. كمكم ميآيند و بعد از مدتي، آن تكه آسمان بالاي سرم پر ميشود از آنها، انگار كسي روي آسمان آرد پاشيده باشد و حالا بخواهد خمير را بپيچد.
تمام شب، ستارهها را نگاه ميكنم. كار ديگري در اين قبر ندارم. يك چيزهايي توي ستارهها ميبينم ـ اسب، كلنگ، قاشق، گاهي هم براي مدتي سرم را برميگردانم و ميبينم كه كمي حركت كردهاند. كمي كه ميگذرد اسب در لبه آسمان غيبش ميزند، قاشق هم همينطور. يك دفعه ستارهاي با سرعت برقآسا، از اينطرف آسمان ميرود آنطرف. نميدانم كجا!
| نويسنده | تريسي شواليه |
| قطع | رقعي |
| مترجم | نينا فراهاني |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 300 |
| نوبت چاپ | 5 |
| ابعاد | 14.5 * 21.5 * 1.8 |
| وزن | 290 |
| سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است