احساس مي كرد يك كتري آب داغ روي پيشانيش خالي مي شود. اما حالا كه پايينتر از چارگوش آفتابي بود و ديگر نور چشمش را نميزد، ديد توي اتاقش است. با خود گفت كه اي داد بر من ريغم درآمده و بنگ، ديوار توي ذهنش كه نميگذاشت به ياد آورد، شكست و فرو ريخت و حالا همهچيز شفاف شفاف بود، جين كريستي را كه شهادت به سوگندش را داده بود، به خوابگاهش برگردانده بود و تازه داشت از ماشينش پياده ميشد كه آن سه گردنكلفت...
| نويسنده | هوراس مككوي |
| قطع | رقعي |
| مترجم | شهريار وقفيپور |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 216 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 14 * 1 * 20.5 |
| وزن | 263 |
| سال چاپ | 1394 |
هنوز نظري ثبت نشده است