خلسه لجام گسيختهاي كه از خوف زخمي شدن دست ميدهد، اگر مكرر شود، رنج ناسوري ميشود كه التيام نمييابد مگر با خود زخمي شدن، و غريبتر اين كه اگر زخمي نشوي، اين رنج ناسور تخفيف نايافته، براي مدتها بيكم و كاست بر پيكر روحت ميماسد و ميماند. هميشه همين است، كارهاي نكرده، راههاي نرفته، من را كه خستهتر و كوفتهتر ميكنند. آن روزها، وقتي جيغ آژير قرمز بلند ميشد، گويي پاهايم سر ميخورد و با سر ميافتادم به درون چاه عميقي كه آخر آن چاه از دنيايي ديگر سر درميآورد. من آن چاه و فرو رفتن در درازناي تاريك آن را به شيوهاي عجيب حس ميكردم. و اين داستان، خاطرات درون آن چاه است، خاطرات دقايق سقوطم در تاريكناي آن، خاطراتي از دنياي آن سر چاه.
قطع | رقعي |
نويسنده | فرهاد شاهحسيننيا |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 160 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.2 * 1 * 21.1 |
وزن | 190 |
سال چاپ | 1394 |
هنوز نظري ثبت نشده است