دنياي آدمي بودم اما.
به چشم هيچ رانندهاي نيامده بودم.
بدون شما.
از كنار خيابان ناپديد ميشوم بانو.
آمده بودم دارو براي خانه بگيرم.
از شهر شما بدور.
خانهام سرطان دارد.
دكتر بردهام بالاي سرش.
زيارت ناحيه خواندهام.
پشت دربهاي بسته ناحيه هشت.
خانهام دارد از دست ميرود بانو.
بايد خودم را برسانم.
برسانم پشت ديوارهاي دبستان پسرانه توحيد.
آنوقت به ياد خواهم آورد.
كودكاني كه دريا را ديده بودند آب را بزرگتر مينوشتند.
| نويسنده | عليرضا آدينه |
| قطع | رقعي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 88 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 13.9 * 0.6 * 19.7 |
| وزن | 125 |
| سال چاپ | 1394 |
هنوز نظري ثبت نشده است