وقتي قلبت تير مي‌كشد. به گلوله‌اي فكر مي‌كنم. كه با شقيقه‌هاي برادرم هيچ شوخي نداشت. چه‌قدر آب ريختند. تا دست‌هاش را از دنيا بشويند. چه‌قدر كلاغ از موهاي مادر پريد. چه‌قدر برف بر شانه‌هاي پدر نشست. و من بعد از آن هيچ سپيداري. توي باغ نبودم. چه‌قدر دروغ مي‌گفت كه سيگار را ترك نمي‌كنم. وقتي قلبت تير مي‌كشد. به سيگارهايي فكر مي‌كنم. كه دست از سر تنهايي مادرم نكشيدند. آه قلم ـ موهاي خشك برادرم. وقتي قلبت تير مي‌كشد.