مادر غلام ميگفت اسير شدم ولي نميگفت اسير چي؟... خب،زن به سنگ كوب اسره ديگه، مگه من اسير نيستم؟... هيچوقت نگفت اسر چي؟... ولي تو راستي راستي اسير پيريه من شدي ميدونم.
نويسنده | محمد چرمشير |
قطع | پالتويي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 168 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 11 * 0.9 * 20.5 |
وزن | 150 |
سال چاپ | 1381 |
هنوز نظري ثبت نشده است