راحيل، راحيل جان
نور چشمانت را اذيت ميكرد، مقاومت كرد و پلكهايش را گشود، همه جا سپيد بود، رو به روي خود سعيد را ديد كه نگران ايستاده بود و صدايش ميزد، بيشك خيال تيزي بيش نبود...، خودش را به هيچ چيز مسلط نميدانست، چه بر سرش آمده بود...؟ ميخواست بلند شود ولي وجود سرم به او اين اجازه را نميداد...
من اينجا چيكار ميكنم؟
نويسنده | راحيل خدادادي |
قطع | پالتويي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 156 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 10 * 1 * 19.6 |
وزن | 125 |
سال چاپ | 1389 |
هنوز نظري ثبت نشده است